حرکت در نفسحرکت (در لغت فرانسه معادل Mouvement است و معادل انگلیسی ان واژههای Movement ،Motion، Move میباشد.) در زبان فارسی به معنای جنبش و در مقابل سکون است و در نظر قدما، تعاریف گوناگون دارد. [۱]
فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، صلیبا، جمیل، ج۱، ص۳۰۶، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ ه ش، چاپ اول.
مشهورترین تعریف حرکت عبارتست از نحوه وجودی که شی به واسطه آن به تدریج از قوه به سوی فعل میرود. [۲]
نهایه الحکمه، طباطبایی، حسین، ص۲۵۴، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ شانزدهم.
نفس (در لغت فرانسه معادل Ame است و معادل انگلیسی ان نیز عبارتست از Soul.) نیز در فارسی عبارتست از جان. بیان اینکه نفس واقعا چیست، جدا مشکل است. علت امر این است که فیلسوفان از نفس تعاریف مختلف ارائه کردهاند. [۳]
فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، صلیبا، جمیل، ج۱، ص۶۳۷.
۱ - تعریف مشهور فلسفیتعریف مشهور فلسفی آن عبارتست از جوهری که ذاتا مستقل و در فعل نیاز به ماده دارد و متعلق به اجساد و اجسام است. [۴]
فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۳، ص۲۰۲۱، تهران انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۷۳ ه ش سوم.
جرجانی در کتاب تعریفات در مورد نفس چنین میگوید:«نفس، جوهر لطیفی است که حامل قوة حیات و حس و حرکت ارادی میباشد. در فلسفه به نام روح حیوانی معروف است. این جوهر، جوهری است که در بدن وارد میشود و وقت خواب از ظاهر بدن جدا میشود ولی درباطن آن وجود دارد ولی هنگام مرگ ، از ظاهر و باطن جسم جدا میشود و به صورت کلی از آن منقطع میگردد». [۵]
التعریفات، الجرجانی ، السید الشریف علی بن محمد، ص۱۰۷، تهران، نشر ناصر خسرو، ۱۳۷۰ ه ش، چهارم.
۲ - دیدگاه ملاصدرانفس انسانی مجرد است. [۶]
مرآت الاکوان، حسینی اردکانی، احمد بن محمد، ص۴۲۷، با مقدمه و تصحیح و تعلیق از عبدالله نورانی تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۵ ه ش، چاپ اول.
ولی آیا از اول مجرد است تا حرکت و تغییر در آن راه نداشته باشد و یا در ابتدا جسمانی و مادی است و سپس به تجرد میرسد میان فلاسفه اختلاف نظر وجود دارد. مشهور فلاسفه تا زمان ملاصدرا معتقد بودهاند که نفس مجرد است و این تجردش از ابتدا بوده است. بنابراین در خود نفس، حرکت راهی ندارد. ملاصدرا معتقد است که نفس در آغاز امر و ابتدای حدوث و تکون، از همین مواد و عناصر موجود در این عالم پدید میگردد و در این هنگام صورتی است قائم به بدن . ولی پس از استکمال و خروج از قوه به فعل و طی مراتب کمال موجودی میشود روحانی، که در بقای ذات خویش نیازی به بدن ندارد، بلکه قائم به ذات خویش است و کاردهای خود را بدون آلات و ادوات جسمانی است انجام میدهد. [۷]
الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة، صدر المتالهین، محمد بن صدر، ج۸، ص۳۴۸، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۹۸۱ م، سوم.
دلیل بر صحت این مدعا این است که هر موجودی که مجرد از ماده است، هیچ امر غریبی عارض بر ذات او نخواهد شد. زیرا قبلا گفته شد که جهت قوه، قبول و استعداد پذیرش هر عارض غریبی است و این امر به امری که در حد ذات خویش قوه صرف و عاری از فعلیت و متحصل به وجود صوری است که موجب قوام و فعلیت اویند، بازگشت دارد و این امر نیست مگر هیولای اولی. در نتیجه فرض تجرد نفس از ماده قبل از رسیدن به بالاترین درجات کمال، با علم به این که نفس قبل از نیل به اعلی درجات کمال، محل عروض عوارض و لواحق غریب است سازگار نیست؛ زیرا مستلزم افتراق و تعلق نفس به ماده است. به این بیان که ملحق شدن عوارض بدون وجود ماده ممکن نیست. پس فرض تجرد نفس از ماده مستلزم فرض اقتران و تعلق او است به ماده و فرض اقتران نفس به ماده خلاف فرض تجرد او است. بنابراین نباید گفت که نفس در همه حال مجرد از ماده است. [۸]
فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، سجادی، سید جعفر، ج۱، ص۱۹۱، تهران ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳۷۹ ه ش اول.
۳ - مراحل استکمال نفسنفس انسانی دارای مراحلی برای بروز و رسیدن به کمال است. ملاصدرا در این زمینه میگوید: نفس انسان دارای سه نشات و عالم است. نشات صور حسیه طبیعیه و مظهر آن حواس پنجگانه ظاهری است که بدان دنیا هم میگویند. نشات دوم اشباح و صورتهایی است که از حواس او غائب است و مظهر آن حواس باطنی است. به این مرحله عالم غیب و آخرت هم گفته میشود. سوم نشات عقلیه است که دار مقربین و دار عقل و معقول است و مظهر آن قوت عاقله است. نفس در نشات اول خالی از علوم تصوریه و تصدیقیه است و اولین علم او علم بذات خودش است. در ابتداء جنینی و در مرحله طفولیت به درجه حیوانی میرسد و بعد از کمال و بلوغ به درجه انسانیت و کمال خود میرسد و این هنوز اولین نشات ناطقه است. بعد از مرتبه عقل هیولانی - که فاقد تمام صور و تصورات است به مرحله کمال بالملکه میرسد که بعضی از صور را دریافته و این مرحله اولین علم بذات خود است و بعد از طی مراحل کمال به مرتبه فعلیت و عقل بالفعل میرسد و بعد از آن به مرتبت عقل بالمستفاد که مرتبت کمال ممکن او است میرسد. [۹]
فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۳، ص۲۰۲۲.
این همه تکامل در مراحل مختلف و قبل از رسیدن به کمال شایسته خود، [۱۰]
شرح کتاب النجاة لابن سینا، الاسفراینی النیشابوری، فخر الدین، ص۴۷۵، با مقدمه و تحقیق از دکتر حامد ناجی اصفهانی تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ ه ش، چ اول.
نشان از حرکت از قوه به سوی فعلیت استعدادهای آن میباشد که موجب شده تعریف حرکت بر آن صادق باشد.به عبارت دیگر؛ انسان مرکب از نفس و جسد است و بدن انسان بدون نفس امکان حرکت ندارد والا باید پس از مرگ و جدا شدن نفس نیز توان حرکت میداشت. بنابراین باید گفت که حرکت برای نفس امری ذاتی است و نفس ذاتا متحرک است. نفس دائما در حال تفکر و حرکت است و این امر در حال خواب و بیداری ادامه دارد زیرا کیان و جوهره نفس حیات آن است و موجود حی عبارتست از موجودی که در حال ادراک است. حتی وقتی که حرکت خارجی آن نیز تمام شد، حرکت داخلی نطقی و تفکری آن شروع میشود. ارسطاطالیس نیز به این امر اشاره کرده است و او نیز در میان حکمای یونان باستان معتقد بوده است که نفس انسانی دائما در حال حرکت است. البته در میان اقسام حرکت، فقط حرکت در کیف در مورد نفس ممکن است و این حرکت عبارتست از حرکت از سوی جهل به سوی علم و حرکت از رذائل به فضائل. اما باقی حرکتها که فقط بر اجسام قابل صدق است بر نفس صادق نیست. [۱۱]
مقالات فلسفیة لمشاهیر المسلمین و النصاری، ابن العبری، ص۸۳_ ۸۴، مقاله نفس بشری، قاهره، دارالعرب، النص، ۱۹۸۵ م، چاپ سوم.
۴ - دیدگاه امام خمینیامام خمینی در بیان حرکت جوهری اشتدادی بر این باور است که جوهری مانند نفس، حقیقت واحدی است که از نقص رو به کمال میرود و مادامی که در حرکت است، در سیر استکمالی خود رو به تجرد و پیوسته در حال بالفعل شدن است. [۱۲]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
نه اینکه حقیقتی معدوم شود و حقیقتی دیگر از نو موجود شود بلکه یک هویت است که از اشتداد وجود در آن حاصل میگردد و اینگونه نیست که نقص آن از کمال آن جدا شود و دو موجود جداگانه باشند بلکه نسبت نقص و کمال آن به این موجود مساوی است. [۱۳]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۵۴-۱۵۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
یعنی مرتبه کمال، تمام حیثیات کمالیه مرتبه ناقص را دارد و اینچنین نیست که مرتبه ضعیف تنها چیزی به آن افزوده شده باشد؛ بلکه مرتبه قوی با حفظ مرتبه ضعیف دارای یک افزوده شدید است، نه اینکه مغایر با آن باشد. یعنی، حرکت اشتدادی نفس به گونه لبس بعد خلع نیست، بلکه لبسی بعد لبس و حرکت از نقص به سوی کمال است و مرتبه ضعیف با خلع مرتبه ضعیف به مرتبه قوی تبدیل نمیشود، بلکه پیوسته در حال قوت و زیادت است. پس نفس موجودی است که از آغاز طفولیت متدرج الوجود است و مرتبه کامل آن همین موجودی است که در مرتبه ناقص است؛ یعنی آن نقص همان کامل شده است، نه اینکه صورتی را خلع و صورت دیگری را لبس کند. [۱۶]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۳۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
از سوی دیگر این اشکال وجود دارد که اگر در جوهر اشتداد و شدت و ضعف باشد، باید شیء متحرک دارای انواع مختلف باشد و ماهیات متعدد باشند که در این صورت یا نوع جوهر در هنگام حرکت در اشتداد، باقی است یا باقی نیست، اگر نوع باقی است پس صورت جوهر تغییر نکرده و اگر نوع باقی نیست، معلوم میشود که آن نوع رفته و نوع دیگری حاصل شده است و این همان کون و فساد است. امام خمینی در پاسخ این اشکال بر این باور است که در اینجا میان وجود و ماهیت خلط شده است زیرا اگر مراد از بقای نوع، بقای وجود آن باشد، حتماً نوع باقی است، زیرا وجود، واحدی شخصی مستمر و سیال است و سیلان با واحدیت وجود و شخصیت آن منافات ندارد و اگر مراد از بقای نوع، مفهوم و ماهیت آن باشد، مفهوم باقی نیست و دیگر فساد یک جوهر بالفعل و حدوث تکون جوهر بالفعل لازم نمیآید زیرا اختلاف نوعی مفهوم درصورتی لازم میآید که هر یک از مفاهیم به وجود جداگانه موجود باشند، اما در حرکت، همه مفاهیم به وجود واحد شخصی زمانی موجودند و انتزاع مفاهیم مختلف واحد شخصی جایز است. [۱۷]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۵۰۰-۵۰۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
[۱۸]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۶۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۵ - پانویس
۶ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حرکت در نفس». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. ردههای این صفحه : دیدگاه های فلسفی امام خمینی
|